میم تنها
میم تنها

میم تنها

پسرک عصبانی

این خوشگل پسرو کی این همه عصبانی کرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

.

.

همین جوری نوشت های میم (45)

* تو دو سه روز گذشته برادران محترم و همسران محترمه شون عیدی بنده و مادر و خواهرمو آوردن... درسته راضی به زحمتشون نیستم اما اینکه سنتها رعایت میشه یه جورایی احترامه... البته که هدیه گرفتن به شدت باعث خوشحالی و مسرت میشه... خدا براشون زیاد بکنه...

*جمعه قبل از ظهر با پدرم رفته بودیم برای کاری بیرون و یه دسته بزرگ پرنده مهاجر دیدیم... تو محدوده ما که تقریبا نزدیک به مرکز شهره یه چیز عجیب و نادره... مرغای دریایی بودند که پدرم میگفتن از منطقه سردسیر اومدن... خیلی جالب بود... من تا به حال از نزدیک ندیده بودم یه همچین چیزی رو...

*هر چی سعی میکنم ریخت و پاشای خونه تکونی رو تموم کنم انگار نمیشه... هم دست تنها هستم و هم اینکه پشت هم مهمانداری باید بکنم... فکر کنید تو هفته گذشته 4 روزش رو مهمان داشتیم، همه هم برای وعده های غذایی... خیلی بده به هیچ کدوم از کارای خودم نمیرسم این طوری... همش دعا میکنم فرصت کافی برای انجام کارای خودم داشته باشم...

سایه ها

خورشید خانوم و ابرا بازیشون گرفته... دارن با هم سایه بازی میکنن... در عرض چند ثانیه اتاق تاریک میشه و لازمه لامپ روشن کنیم و دوباره در عرض چند ثانیه روشن روشن روشن و درخشان از نور خورشید... خیلی قشنگه...

.

.

.

.

همین جوری نوشت های میم (44)

*این روزا که کارای خونه تکونی تقریبا تموم شده و ریزه کاری ها مونده وقت بیشتری دارم که کاری برای دل خودم انجام بدم اما تنبلی اجازه نمیده... یه کوچولو به هر کاری ناخونک میزنم و میره تا دوباره کی برم سراغش... دارم یه کارایی برای سفره هفت سین امسال میکنم ولی هنوز به نتیجه نرسیده...

*دیروز مادرم یکی از شمع تزئینیهای ژله ای که درست کرده بودم و البته به نظر خودم چندان قشنگ نبود با کلی ذوق برد برای دوستی هدیه... بعد که برگشت کلی تعریف میکرد که چقدر خوششون اومده... ما که باور نکردیم اما چیزی هم نگفتیم تا دلش خوش باشه از اینکه چه بچه هنرمندی داره...

*هوا به شدت سرده اما از صبح همه درا و پنجره ها رو باز گذاشتم تا هوای پاک و تمیزی که نتیجه بارون دیشب بود بیاد تو خونه و دلمونو شاد بکنه و نفسمونو تازه... البته پتو پیچ نشستم پای کامی بس که سرده... نوک انگشتام یخ کرده از سرما اما میرزه به تمیزی هوا...

*تو ذهنم کلی ایده دارم و تصمیم گرفتم اما کی این ایده ها تبدیل به عمل بشه خدا داند... کاش یه ذره همت و تلاش داشتم...

آش رشته مامان میم

نه که تو پست قبل گفتم دلم آش رشته میخواد و هنوز هم به شدت دلم آش رشته میخواد گفتم طرز تهیه بنویسم بلکه یه ذره دلم خنک شه

مواد لازم:

سبزی آش (اسفناج، تره، جعفری، گشنیز) دو کیلو پاک شده و خرد شده

حبوبات (نخد، لوبیا قرمز و چیتی) با هم نیم کیلو و عدس نصف پیمانه

پیاز حدود یک کیلو (بسته به علاقه به پیاز داغ)

زرد چوبه و فلفل و نمک به میزان لازم

رشته آش یک بسته 500 گرمی

آرد یک قاشق غذاخوری

نعنا خشک به میزان لازم

سیر به میزان دلخواه

کشک به میزان دلخواه

.

.

.

طرز تهیه:

1- حبوبات که من ترجیح میدم لوبیا قرمزش بیشتر باشه (به جز عدس) از شب قبل خیس میکنیم و دو سه باری آبشو عوض میکنیم. حالا میزاریم تا بپزه. البته خیلی پختش کامل نشه کمی به دندون بزنه، چون قرار داخل آش هم کمی پخته بشه و اگه کامل پخته باشه له میشه داخل آش.

2- حدود نیم کیلو پیاز رو خلال میکنیم و تو قابلمه بزرگ سرخش میکنیم و بهش نمک و ادویه میزنیم. بعد از اضافه کردن زردچوبه یه تفت کوتاه میدیم و سبزی درشت خرد شده رو به این پیاز داغ اضافه میکنیم. قشنک تفت میدیم تا اب سبزی کمی گرفته بشه و بعد عدسو همراه آب اضافه میکنیم. درب قابلمه رو میذاریم تا بجوشه و مواد بپزن.

3- حالا سبزی و عدس نسبتا پختن، آب حبوبات رو خالی میکنیم و به سبزیمون اضافه میکنیم. (من خودم معمولا حبوبات رو با آبش اضافه میکنم، البته که حبوبات آب کمی داره)

4- یه قاشق آرد با نصف لیوان آب سرد مخلوط میکنم و وقتی حل شد داخل آش میریزم. وقتی جوشید رشته آش که باز هم من ترجیح میدم خرد نکرده باشن رو به آش اضافه میکنم و خوب هم میزنم و مطمئن میشم که گوله نشده باشن. درب قابلمه رو میذارم تا رشته ها بپزه و میرم سراغ درست کردن پیاز داغ و سیرداغ.

5- پیاز و سیر خرد کرده خلال میکنم و جداگانه داخل روغن سرخ میکنم. نعنا خشک رو هم داخل روغن تفت میدم.

6- وقتی رشته ها پختن (مراقب باشید که انقدر نپزه که له بشه، چند بار بهش سر بزنید و وقتی که هنوز رشته ها سرحالن و زنده اما پختن زیر قابلمه رو خاموش کنید) کمی نعنا خشک روی آش بپاشید و درب قابلمه رو بذارید تا ده پونزده دقیقه به اصطلاح دم بکشه.

7- حالا آش آماده شده، اونو تو ظرف مورد نظر بکشید و روی اونو با کشک و نعناداغ و پیاز داغ و سیرداغ تزئین کنید و نوش جان بفرمایید.

*در مورد کشک ما هیچ موقع از این شیشه ای پاستوریزه ها نمیخریم چون اصلا طعم خوبی نداره. به هر حال همیشه که قرار نیست آش رشته بخوریم پس میرزه که ناپرهیزی بکنیم و کشک باز کیلویی بخریم.

*مقدار پیاز برای روی آش بسته به ذائقه است. تو خونه ما نصف این مقداری که گفتم هنوز سر سفره نرسیده به سرقت میره. مخصوصا برادر وسطی که خیلی زیاد پیاز داغای منو دوست داره حالا که رفته سر خونه زندگی خودش همیشه موقع سرخ کردن پیاز یادش میکنم. پس نگید نیم کیلو زیاده، هر چقدر دوست داشتید سرخ کنید.

*برای اینکه خیلی هم روغن مصرف نشه و به فکر سلامتیمون هم باشیم میشه وقتی پیاز سرخ شد از تو روغن درش بیارید و توش نعنا رو تفت بدید