-
من برگشتم...
دوشنبه 26 مهر 1395 20:49
بعد از حدود دو سال ... خودمم نمیدونم چی شد که دوباره به اینجا سر زدم و دلم خواست بنویسم... فقط به شدت خسته و دلگیرم از این مدت... از دوستانی که تو این مدت به این خونه بی حضور صاحبخونه سر زدن یه دنیا ممنونم بازم میام احتمالا
-
وقتی چشم امیدتان به خدا باشد.
شنبه 1 شهریور 1393 11:05
وقتی چشم امیدتان به خدا باشد. هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که پیش نیاید. هیچ چیز انقدر عجیب نیست که دیر نپاید. هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که راست نباشد. فقط وقتی چشم امیدتان به خدا باشد.
-
عکس به جای حرف
دوشنبه 20 مرداد 1393 12:34
-
سخن روز
یکشنبه 19 مرداد 1393 23:44
نه به آینده بنگر و نه به گذشته، بدون هیچ ترس یا تاسفی به خودت نگاه کن. هیچ کس، تا وقتی که در بندِ گذشته و آینده اش است، خودِ واقعی اش را به دست نمی آورد.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 مرداد 1393 18:16
خطا از من است، می دانم. از من که سالهاست گفته ام "ایاک نعبد"، اما به دیگران هم دلسپرده ام. از من که سالهاست گفته ام " ایاک نستعین" ، اما به دیگران هم تکیه کرده ام. اما رهایم نکن... بیش از همیشه دلتنگم... به اندازه ی تمام روزهای نبودنم..."
-
همین جوری نوشت های میم (98)
چهارشنبه 1 مرداد 1393 19:43
صبح رفتم حیاط برای کاری دیدم یه گربه هه همچین مودب نشسته تو باغچه... دستاشو گذاشته بود جلوشو و روی پای عقب نشسته بود و ذل زده بود به من و ملچ مولوچ میکرد... یه نگاهی دورو برش کردم اما چیزی ندیدم برای خوردنش جز گل و گیاه... پیش خودم گفتم گربه بیچاره مودب... از بس چیزی پیدا نکرده برای خوردن به علف و گل وگیاه و میوه...
-
اسبها
دوشنبه 30 تیر 1393 10:45
. .
-
سخن روز
شنبه 28 تیر 1393 14:04
از رها کردن نترس... هیچکس نمیتواند چیزی که مال تو هست را بگیرد... و تمام دنیا نمیتوانند چیزی که مال تو نیست را حفظ کنند...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 تیر 1393 17:27
میخــــــــــوام دعــــــــــــا کنــــــــــــم هم برای خـــــــودم هم برای دوستـــــــــای مجازیم که: بعضیامون خیلی گرفتــــــــــــاری داریم بعضیامون خیلی دلشکستــــــــــــه ایم بعضیامون خیلی تنهــــــــــــا هستیم بعضیامون خیلی نا امیــــــــــــدیم خـــــــــداجــــون هـــــوای دلامــــونو داشتـــــــه باش، یه...
-
سخن روز
سهشنبه 24 تیر 1393 23:31
-
سخن روز
دوشنبه 23 تیر 1393 09:46
زندگی کردن با انسانهای بد بهتر از زندگی کردن با انسانهاییست که ادای انسانهای خوب را در می آورند...
-
عکس به جای حرف
دوشنبه 23 تیر 1393 09:44
-
همین جوری نوشت های میم (97)
دوشنبه 23 تیر 1393 09:39
* چند شب پیش موقع افطار مامان و بابا برا دعا میکردن که سفید بخت بشی و خونه خودت و از این حرفا... داشتم چایی میریختم ببرم سر سفره افطار که خواهرم اومد بالا... منم خواستم مثلا متفاوت بهش بگم قبول باشه روزه... یهو برگشتم میگم قبلت... یعنی آب شدم... زود اومدم سوتی خودمو درست کنم به روم نیاوردم و گفتم تقبل ال... و دیگه به...
-
سخن روز
شنبه 21 تیر 1393 20:11
باید دنبال شادی ها گشت ... غمها خودشان ما را پیدا میکنند...!
-
سخن روز
دوشنبه 16 تیر 1393 10:14
چیزی که سرنوشت انسان را می سازد،"استعدادهایش" نیست "انتخــاب هایش" است...
-
عکس به جای حرف
دوشنبه 16 تیر 1393 09:55
-
سخن روز
دوشنبه 16 تیر 1393 09:52
گاهی اوقات حسرتِ تکرارِ یک لحظه دیوانه کننده ترین حس دنیاست!!
-
طبیعت دوست داشتنی
یکشنبه 15 تیر 1393 20:14
. . . .
-
همین جوری نوشت های میم (96)
یکشنبه 15 تیر 1393 20:03
برای بابا فالوده خربزه (نخندین خیلیم خوشمزه میشه، امتحانش بکنید) درست کرده بودم ولی پارچ میکسر گذاشتم روش بمونه که موقعی که میخوام بریزم توی لیوان یه هم بزنم... بعد بابا اومد بالا سرش و منم رفتم یه لیوان بیارم... یهو دیدم هر آنچه توی پارچه داره از زیرش میریزه... تندی تهشو محکم کردم و با حوله دسته گلو پاک کردم... من...
-
عکس به جای حرف
شنبه 14 تیر 1393 10:53
-
سخن روز
شنبه 14 تیر 1393 10:50
وقتی با خدا گل یا پوچ بازی میکنی، نترس.خواهی برد. چرا که پروردگار مهربان هر دو دستش پر است...
-
خاطره عروسی
پنجشنبه 12 تیر 1393 21:52
به یاد والیبال فردا: شب عروسی یکی ادعا کرد شام بهش نرسیده داماد تقاضای ویدئو چک کرد این مطلبو توی یه سایتی خوندم یه خاطره یادم اومد از عروسی و شام عروسی... حدود چهارده، پونزده سالم بود که عروسی یکی از اقوام خیلی خیلی دور دعوت شدیم... تا جایی که یادم میاد اون موقع عروسیا توی خونه ها برگزار میشد... این خانواده هم عروسی...
-
سخن روز
پنجشنبه 12 تیر 1393 00:21
اگر زندگی به تو آبلیمو داد؛ از آن شربت آبلیمو درست کن.
-
میم کتابخوان (18)
چهارشنبه 11 تیر 1393 11:08
خوب خوب گفته بودم که «بن بست» کار مشترک منا معیری و Beste رو میخوام بخونم... بعد از ناکام موندنم برای تموم کردن خالکوبی رفتم سراغ این رمان... قصه در مورد دختریه که بعد از سالها دوری از خانواده و سرزمین پدری، با مرگ پدرش به ایران میاد... با مرد مورد علاقش نامزد میکنه اما عمر این نامزدی فقط ده روزه... شب عروسی دختر عمش...
-
سخن روز
چهارشنبه 11 تیر 1393 10:33
خدا آن حس زیباییست که درتاریکی صحرا زمانی که هراس مرگ می دزدد سکوتت را، یکی آهسته میگوید، کنارت هستم ای تنها ودل آرام میگیرد...
-
طبیعت دوست داشتنی
چهارشنبه 11 تیر 1393 10:31
. . . . . .
-
همین جوری نوشت های میم (95)
چهارشنبه 11 تیر 1393 10:20
* امسال بنا به دلایل پزشکی قادر به روزه گرفتن نیستم... یعنی خودمو بکشم هم نمیتونم بگیرم... برای همین خیلی حال و احوال روفرمی ندارم... دلم گرفته... تو کل سال همه امیدم به همین یه ماه که برعکس خیلیایی که میشناسم و از این ماه خوششون نمیاد و البته من درکشون نمیکنم، من ماه رمضان رو بسیار دوست دارم... حال و هوای سحر و افطار...
-
اللهم انی اسئلک برحمتکَ وسعت کلَ شی....
پنجشنبه 5 تیر 1393 10:15
-
میم کتابخوان (17)
پنجشنبه 5 تیر 1393 10:14
*دیروز خوندن رمان «خالکوبی» رو شروع کردم... چند روز بود میخواستم بخونمش و نمیدونم چرا دست و دلم بهش نمیرفت... فکر نمیکردم ازش خوشم بیاد... اما... به رغم شروعش که به نظرم یه رمان تکراری میومد تا اینجایی که خوندم عالی بوده... تمومش که کردم میام اینجا و حتما در موردش چند خطی مینویسم... *رمان جدید از منا معیری به اسم «بن...
-
سخن روز
پنجشنبه 5 تیر 1393 10:05
فرقـی نمی کند گودال کوچـک آب باشی یا دریـای بی کرانــــــ زلال که باشی آســـمان در توستــــ