میم تنها
میم تنها

میم تنها

همین جوری نوشت های میم (93)

*اولین روز تابستونم با یه مصاحبه شغلی گذشت... امیدوارم نتیجه بده... یکی از سوالایی که تو مصاحبه پرسیدن این بود که آخرین کتابی که خوندی چی بوده... یا مثلا برنامه ات برای پنج سال آینده چیه

* بازی دیشب ایران و آرژانتینو دیدید؟؟؟؟؟ عالی بود... بچه ها واقعا زحمت کشیدن... حقشون برد بود... اگه داور پنالتی رو گرفته بود مطمئنا نتیجه به نفع ایران بود... من و بابا هم که خیلی فوتبالی و داد و بیدادی نیستیم سر موقعیتای خاص چنان جیغی میکشیدیم بیا و ببین... نیمه اولو صداشو میشنیدم اما نیمه دوم همچین زل زده بودم به تلویزیون که انگار تنها چیز مهمه دنیاست... به قول فردوسی پور بچه ها عالی بودن و باخت چیزی از ارزششون کم نمیکنه...

*زنگ زدم برای یه کاری... یه خانومی جواب داد... معلوم بود داره چیزی میخوره... بهش میگم برای کار زنگ زدم... با بی ادبی و تند جواب داد نیرو گرفتیم و تق گوشی رو گذاشت... بعد یه جای دیگه تماس گرفتم که معلوم بود یه آقای مسن هستن... هر سوالی که میخواست بپرسه کلی عذرخواهی میکرد...

همین جوری نوشت های میم (92)

مثل یه چشم به هم زدن آخرین روز فصل بهار هم از راه رسید... امیدوارم تابستون برام پربارتر باشه... برای همه...

  ادامه مطلب ...

همین جوری نوشت های میم (91)

همین الان یعنی نه همین الانه الان تقریبا یک ساعت پیش یه اتفاقی افتاد که هنوز هم باورش نکردم... گفته بودم همسایه سمت راست ما خونشونو سال گذشته تبدیل به آپارتمان 5 طبقه کردن... این همسایه محترم خودشون دیگه برنگشتن به این خونه و همه واحدا رو اجاره دادن... و حالا فهمیدیم تو یکی از واحدا چند تا دزد بوده...

 

ادامه مطلب ...

همین جوری نوشت های میم (90)

همین الان بابا بهمون خبر داد که قراره خانواده میم یه مسافر از بهشت داشته باشه... یه عموزاده قراره به جمع ما قدم بذاره... خدا حفظش کنه... هم خودشو هم مامانشو...

همین جوری نوشت های میم (89)

* افتتاحیه جام جهانی رو دیدید؟؟؟؟؟ به نظر من که خیلی بیخود بود... حتی اگه همون رقصای محلی و سنتی خودشون رو اجرا میکردن چیز بهتری میشد...

* فوتبال چیزی نیست که من بهش علاقمند باشم و پاش وقت بذارم... اما توی مواردی مثل جام جهانی حتی اگه علاقمند هم نباشی جذبش میشی و خواه ناخواه اخبار مربوط به اون رو دنبال میکنی... دیشب همه رو موبایل به دست مجبور کرده بودم که توی برنامه 2014 شبکه سه شرکت کنن و نتایج بازی رو پیش بینی... یه جورایی یه بهانه است برای اینکه اعضای خانواده دور هم جمع شن و بگو بخند بکنن... شما هم امتحانش بکنید... اینکه برای همدیگه کری بخونیم و سر به سر هم بذاریم و پشت سر بازیکنایی که نمیشناسیم حرف بزنیم و جدا شیم از روزمرگی لذت بخشه... حتی اگه شده یه لبخند کوچیک به لب بنشونه... فکر کنید بابا و مامانم مجبور کردیم اس ام اس بدن و نتیجه بازی پیش بینی کنن...

* وایییییییییی والیبالو بگو... جمعه شب عجب بازی بود... مربی برزیل چه کارایی میکرد... کلی بهش خندیدیم... کم مونده  بود بشینه زمین و موهاشو بکشه و بزنه زیر گریه... دست مریزاد به والیبالیستای خوبمون... خدا قوت به همشون...