میم تنها
میم تنها

میم تنها

میم کتابخوان (8)

میدونم قرار بود کتابای چاپی آرشیو خودمو اینجا لیست بکنم اما فرصت نکردم برم سراغشون و دروغ چرا حوصله کافی هم برای اینکار نداشتم... پس فعلا با همین کتابای الکترونیک جلو میرم...

چهار تا رمان از یه نویسنده خوب میخوام معرفی بکنم که خودم عاشق قلم و سبک نوشتاری و موضوعات انتخابیش هستم... اصلا انگار قلمش آفریده شده تا عاشقانه های خاص بنویسه و انقدر ظریف و شیرین خواننده رو دنبال خودش میکشونه که نمیفهمی کی با پایان قصه رسیدی... اسمی که نویسنده خودشو معرفی میکنه در عنوان رمانهاش safa9433 هست...

اولین اثری که ازش خوندم «چیزهایی هم هست» بود... یلدا دختری که با ترس از پدر بزرگش بزرگ میشه و بعدها این ترس به دلیل شباهت محمد زند عموش همچنان پابرجاست، خواهر یلدا قراره با ایلیا پسر عمو ازدواج بکنه، بعد از انصراف ایلیا از این ازدواج با خواهر یلدا اتفاقاتی میفته و در نهایت ایلیا و یلدا با هم ازدواج میکنن...

«بی خوابی های دوست داشتنی من» به نظرم علی رغم کوتاه بودنش اما یک کار خیلی خاصه، من شخصا این کارو خیلی دوست دارم... خلاصه خود نویسنده اینه (پریسا از بیخوابی رنج میبره و راه حل خوبی هم برای مداوای اون پیدا میکنه)... تو کل قصه فقط دو شخصیت حضور دارند و همه داستان در یک آپارتمان اتفاق میوفته...

«آسمان دیشب، آسمان امشب» در مورد سارا مجد منجم و ستاره شناس و آشنایی اون با یک دندان پزشکه که سارا رو با دنیای معمولی بین انسان ها آشنا میکنه....

و در نهایت «تو هنوز اینجایی» به قول نویسنده یک عاشقانه آرام، در مورد زندگی یک زن و شوهر که به دلایلی از هم جدا شدن و دوباره به هم رجوع میکنند.

من هر چهار اثر نویسنده رو بی نهایت دوست دارم و الان دوباره وسوسه شدم که شروع به خوندن دوباره اونها بکنم...

اینم لینک صفحه نویسنده

http://www.forum.98ia.com/member168175.html

میم کتابخوان (7)

رمان بخیه از مهتاب 22 که گفته بودمو بالاخره امروز خوندنشو به پایان رسوندم. چی بگم در مجموع از اون دست رمان هایی نبود که من دوباره دلم بخواد بخونمش... نه اینکه بد بود نه، اتفاقا کتاب به نظرم خوب بود اما برای من خسته کننده بود چون من کلا از اون دست رمانهایی که تو حوزه روانشناسی هستند و شخصیت داستان مدام با خودش صحبت میکنه و یک دیالوگ خاص رو مدام تکرار میکنه خوشم نمیاد... جای تعجب نداره که رمان با دیدگاه و تم روانشناسی باشه اما با سلیقه من جور نیست... موضوع انتخابی چیز جالبی بود و شخصیت پردازی ها هم خوب بود از نظر من... شاید اگر یه نویسنده بدون دیدگاه روانشناسی این رمان رو مینوشت کار بهتری میشد... همه این چیزایی که گفتم فقط یه نظر شخصیه و ابدا نمیشه به نظر حرفه ای نقادانه تعمیم داد... لینک صفحه نویسنده رو پایین پست قرار میدم.

http://www.forum.98ia.com/member70233.html

میم کتابخوان (6)

میخوام رمان بخیه نوشته مهتاب 22 (رمان الکترونیک) شروع کنم بخونم... نویسنده به دلیل اینکه خودش روانشناسه رماناش هم همه تم روانشناسی دارن... بخیه هم طبق خلاصه ای که نویسنده گفته در مورد دختر مجرد 34 ساله با تربیت پسرانه است که الان به جهت این نوع تربیت دچار مشکل شده...

لازمه اینم بگم همه موضوعاتی که نویسنده برای نوشتن رمان هاش انتخاب میکنه از بین پرونده های بیمارانش هست و واقعی هستند...

از این نویسنده رمان بنفشه رو هم خوندم که در مورد دختر دوازده ساله که پدر و مادرش متارکه کردن و مادرش در آسایشگاه روانی بستری شده و پدرش آدم لاابالی هست... دوست پدر وارد زندگی دخترک میشه و هر دو درگیر یه رابطه عاطفی میشن... گفتم که رمانای نویسنده تم روانشناسی دارند و در این رمان هم بیشتر به جنبه روانشناسی قضیه پرداخته شده...

میخونم و اگه چیز بیشتری به نظرم رسید به همین قسمت اضافه میکنم...

میم کتابخوان (5)

خوب از موقعی که کتاب گرون شده و از اونجا که من در حال حاضر شاغل نیستم، تو یک سال اخیر بیشتر کتابهای الکترونیک مطالعه میکنم.

آخرین کتابی که در حال مطالعه اون هستم (طلوع از مغرب) نوشته منا 30 هست.

اول اینکه نویسنده تا حالا 3 تا کتاب نوشته که طلوعش هنوز نیمه کاره است.

کتابهای زنانه یا مادرانه، خانه من و طلوع از مغرب...

زنانه یا مادرانه در مورد زن و شوهری که ازدواجشون براساس یک سری ملاحظات خاص انجام شده و در واقع ازدواج کردن تا زن مراقب بچه های مرد باشه و مرد هم پدر بچه زن. قلم نویسنده بسیار رسا و شیواست و موضوع انتخابی بکر و تازه.

کتاب دوم نویسنده (خانه من) به گفته خود نویسنده برای چاپ خواهد رفت. سبک خاصی داره که مورد پسند هر کسی نیست.

و کار آخر (طلوع از مغرب) که من بی نهایت دوستش دارم هنوز در حال تایپه و داستان در مورد مردی میانسال که به اجبار مسئول نگهداری از دختر برادر خوندش میشه. مرد قصه دخترک 9 ساله رو تا 17 سالگی بزرگ میکنه و ارتباط این دو بسیار شیرین و زیبا تصویر شده.

من لینک صفحه نویسنده رو برای دوستانی که تمایل به خوندن این رمان ها دارند قرار میدم.

http://www.forum.98ia.com/member231983.html

میم کتابخوان (4)

وارد دوره متوسطه که شدم نوع کتابا هم تغییر کرد. دیگه رمانای فهیمه رحیمی میخوندم و آگاتا کریستی و بابالنگ دراز که شاید ده بار خوندمش...

تو دوره دبیرستان اجازه نداشتیم کتاب غیر درسی با خودمون ببریم مدرسه و رد و بدل کردن کتاب با دوستان منتفی بود و کم پیش میومد، کتابخونه مدرسه هم فقط کتاب کنکوری و درسی داشت چیزی که من به شدت ازش فراری بودم، این بود که بیشتر خودم کتاب میخریدم...

یه دوست و همسایه داشتم که هم سن من بود و اونم خیلی به رمان علاقمند بود اما پدرش خیلی سختگر بود و اجازه نمیداد که دخترش رمان بخونه، میگم سختگیر شما خودتون تصور کنید که چه جور سختگیری منظورمه، این دوست من یه دوست دیگه داشت که چند تایی رمان داشت و به دوست من امانت داده بود، دوست من از ترس پدرش کتابارو داده بود دست من و تک تک از من میگرفت اونارو میخوند، کلی خوش به حالم شده بود یه دفعه کلی رمان داشتم برای خوندن، عالی بود.

اون زمان اطراف خونمون یکی دو تایی کتابخونه بود اما واقعا کتاباش به درد نمیخورد چون همه کتابا یا علمی بودن یا متن اونها سنگین و  دکترا به بالا بود، با همه اینا بازم عضو بودم گاهی کتاب امانت میگرفتم. برادرم هم تو کتابخونه مسجد عضو بود و برام کتاب میگرفت.

بزرگترین تفریح من تو سیزده بدرا این بود که کسی کاری به کار من نداشته باشه و من بشینم رمان بخونم. فکر کنید که بهشتو به من میدادند. چه بهشت کوچیکی داشتم اما واقعا برام با ارزش بود و خواستنی این بهشت کوچیک...

الان دیگه خاطره خاصی یادم نمیاد اگه بود بعدها تعریف میکنم اما تمام هدف من از میم کتابخوان معرفی کتابهایی هست که خوندم یا میخونم. من کتابخونه بزرگی از رمان دارم که دلم میخواد یه آرشیو از خلاصه این رمانها درست کنم.