میم تنها
میم تنها

میم تنها

طوطی پر ادای میم

نزدیک محل کار پدرم یه فضای سبز هست که برای رسیدن به کارگاه و دفتر پدرم از داخل این فضای سبز عبور میکنن... حدودا ده سال پیش عموی وسطی من داشته از داخل بلوار عبور میکرده که میبینه روی درخت یه طوطی نشسته... فوری عمو کوچیکه رو خبر میکنه که بیاد طوطی رو بگیره اگه میتونه... عمو کوچیکه میره طوطیه رو میگیره و اینو زیر کتش قایم میکنن و میرن کارگاه... پدرم میبینه اینا اومدن تو و مشکوک میزنن... خلاصه متوجه میشه اینا چیکار کردن... طوطی رو گذاشته بودن تو یه کارتن و بابا آوردنش خونه... چون خونه ما ویلاییه و منزل عموها آپارتمانی قرار شد که ما چند روز نگهش داریم تو حیاط تا عمو کوچیکه قفس و اینا تهیه بکنه و این طوطیه رو ببره برای پسر کوچولوش که اون موقع فکر کنم چهار سالش بود... خلاصه که از اون موقع ده سالی گذشته و همچنان قراره بیان دنبالش... اون اوایل اصلا سر و صدا نداشت و روز اول که هیچی نمیخورد... کم کم با دست بهش غذا دادیم... چیزایی مثل انگور و سیب و تخمه... و باهامون دوست شد... حالا طوری شده که اگه موقع شام و نهار غذای سفره بهش ندیم خونه رو میذاره رو سرش... خامه خیلی دوست داره و همینطور کره شکر زده... سیب زمینی سرخ کرده میخوره و نوشابه و دیگه بگم براتون چای شیرین... حمام خیلی دوست داره و هر موقع که خواهرم بخواد خونه جارو بزنه فوری میره تو ظرف آبش آب بازی میکنه... خونش که کثیف باشه میره کف قفسشو آشغالارو جمع میکنه یه طرف... آهان دونه بادمجون و فلفل دلمه ای هم دوست داره... چیزای بامزه زیاده در موردش برای اینکه این پست طولانی و حوصله سر بر نشه تو یه پست دیگه تعریف میکنم...
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد