همین جوری نوشت های میم (36)

*تمیز کاری قسمت بالای دیوارای آشپزخونه همین ده دقیقه پیش تموم شد... مقدمات شامو هم آماده کردم... دیگه چی بگم... الان هم اومدم تو نت ول میچرخم...

*گفته بودم برادرم ماشین خریده... دیروز صبحم قرار بود یه مبلغی کارت به کارت بکنم برای همین داداشی... بهم خورد معامله... یعنی ها انگار خدا میخواسته بهم بفهمونه آقا دست نگه دار اما من روم بیشتر بود...

*من عادت به خرید دم عید ندارم... تو طول سال اگه خرید داشته باشم میکنم... ممکن هم هست یه چیزی رو چند سال استفاده کنم ... مقید نیستم که عید حتما نو نوار باشم... یه عادت دیگم هم اینه که اگه چیزی لازم داشته باشم میگردم دنبال بهترینش و هر چقدر هم براش پول بدم دلم نمیسوزه... کم میخرم اما عالی میخرم... حالا امروز خواهرم رفته بود یه دوری بزنه اومد خونه تعریف میکرد که از حالا فروش نوروز شروع شده و به نظرش این کار زودتر از سالای پیشه... میگفت یه چیزی که یکی دو ماه قبل حدود بیست و هفت هشت تومن بوده حالا نزدیک چهل تومن قیمت خورده واقعا همین مونده تو این بلبشو اقتصادی پول بدی به یه جنس نامرغوب اونم چند برابر قیمت اصلی و تموم شده فقط برای اینکه نونوار باشی... دیوونگیه به نظرم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد