همین جوری نوشت های میم (13)

*قضیه آبگرمکن و سرویسشو که یادتونه... قرار بود 12 بیاد تعمیرکار... ساعت دوازده نیم زنگ زدم میگم آقا پس چی شد همکارتون نیومد که؟؟؟؟؟ میگه همین الان میفرستم براتون بیاد!!!!!!!!!!!!! و ما همچنان منتظر تعمیرکار هستیم قدم رنجه کنن تشریف بیارن و یه نگاهی به آبگرمکن بندازن... خدا عالمه کی قراره بالاخره این آبگرمکن های ما سرویس بشه

*گرسنه ام و دلم چای هم میخواد اما جرات نمیکنم برم سراغ غذا و چای، میترسم تا شروع کنم تعمیرکار برسه

*دارم شاهکار بینش پژوه گوش میدم... خودتون اگه گوش کرده باشید به ترانه هاش میدونید دیگه در مورد چی می خونه

پ ن: بالاخره تعمیرکار اومد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد