میم کتابخوان (18)

خوب خوب گفته بودم که «بن بست» کار مشترک منا معیری و Beste رو میخوام بخونم... بعد از ناکام موندنم برای تموم کردن خالکوبی رفتم سراغ این رمان...

قصه در مورد دختریه که بعد از سالها دوری از خانواده و سرزمین پدری، با مرگ پدرش به ایران میاد... با مرد مورد علاقش نامزد میکنه اما عمر این نامزدی فقط ده روزه... شب عروسی دختر عمش مورد تجاوز واقع میشه و همه اونو مسئول میدونن... نامزدیش بهم میخوره و با روحی آشفته و بچه ای توی شکمش مجبور به بازگشت به کشوری که از اونجا اومده بود میشه... بعد از سه سال نامزد سابق میاد سراغش و پیشنهاد میده به شرط ازدواج برای گرفتن اقامت مرد، کمک میکنه اسم پدر تو شناسنامه دخترک ثبت بشه... و همچنین پدر واقعی بچه هم پیدا میکنه... طی داستان اسرار به مرور کشف میشن... اینکه چرا مرد قصه قبول کرده با دختر نامزد بشه و چرا نامزدی رو به هم زده... چرا انقدر به بچه دختر قصه علاقمنده و براش وقت میذاره... چرا همه کار برای آسایش دختر قصه میکنه و ...

من قلم هر دو نویسنده رو دوست دارم و از این کتاب هم خیلی خوشم اومد... منا رمان «خصوصی» و Beste رمان «نقش نگار» رو در دست تالیف دارن...

میم کتابخوان (17)

*دیروز خوندن رمان «خالکوبی» رو شروع کردم... چند روز بود میخواستم بخونمش و نمیدونم چرا دست و دلم بهش نمیرفت... فکر نمیکردم ازش خوشم بیاد... اما... به رغم شروعش که به نظرم یه رمان تکراری میومد تا اینجایی که خوندم عالی بوده... تمومش که کردم میام اینجا و حتما در موردش چند خطی مینویسم...

*رمان جدید از منا معیری به اسم «بن بست» که یه کار مشترک بود به پایان رسیده و احتمال خیلی زیاد بعد از خالکوبی میخونمش... کارای منا رو خیلی دوست دارم... یه کار تازه دیگه هم شروع به نوشتن کرده منا به اسم «زندگی خصوصی»...

*کتابای زیادی هست که توی لیست دارم تا بخونمشون اما چند هفته گذشته اصلا ذهنم متمرکز نمیشد و به شدت خسته بود... امیدوارم حالا حالم بهتر بشه... با همه این بی حالی کتاب میخوندم اما اصلا چیزایی نبود که دوست داشته باشمشون و بخوام اینجا در موردش بگم...

میم کتابخوان (17)

اینم بخش دوم معرفی آثار مهسا زهیری و دو رمان فصل بادبادک ها و ستاره پنهان...

*فصل بادبادک ها... شیده به دلیل نازایی و همچنین خیانت همسرش از اون جدا شده و حالا توی کارخونه مشترک پدرش و پدرشوهر سابقش مشغول به کاره... برادر شیده چند سال قبل خودشو از ساختمون کارخونه پرت شده پایین و رستار پسر شریک سوم مشکوک به قتل بوده که توی دادگاه تبرئه شده و بنا به حکم دادگاه شهرام خودکشی کرده و دلیلش هم کلاهبرداری بوده که این دو با هم انجام دادن... و البته اینکه در خانواده و دوستان همه فکر میکنن که رستار کشش به هم جنس خودش داره و با شهرام هم سر و سری داشته... حالا بعد از چند سال برادر خونده شیده و رستار که در یکی از نمایندگیهای خارج از کشور بودن برمیگردن و ...

*ستاره پنهان... سحر برای حفظ زندگی مشترک خواهر دوقلوی خودش گناه اونو به گردن میگیره و همین باعث بدنامیش توی خانواده میشه و دیگه هیچ خواستگاری براش نمیاد... سحر که برای همین مشکل و به بهونه نگهداری از پدربزرگش خونه رو ترک کرده با مرگ پدربزرگ مجبور میشه به خونه برگرده و دنبال راهیه تا مستقل بشه و پولی فراهم بکنه تا بتونه آرزوی خودشو که تاسیس یه مزون هست برآورده بکنه... توی وصیت نامه پدربزرگ قالیچه کهنه ای بهش تعلق میگیره که لنگه اون متعلق به میعاده که برعکس سحر پسر سربزیر و مذهبی و سختیه... راز پشت قالیچه باعث میشه ماجراهایی پیش بیاد و سحر و میعاد به هم نزدیک بشن...

میم کتابخوان (16)

میم کتابخوان این بار میخواد آثار مهسا زهیری رو معرفی بکنه... من شخصا سبک نوشتاری این نویسنده جوانو دوست دارم... بیهوده داستان رو کش نمیده... موضوعات در مورد زندگی یه دختر که معمولا با خانواده دچار مشکل شده و اونو ترک کرده و حالا باید به دلایلی با خانواده روبرو بشه...معمولا گره یا گره هایی در ابتدای اثر مطرح میشه که به تدریج در طول داستان حل میشن...

قبل از شروع... تنها نیستیم... فصل بادبادک ها... ستاره پنهان... هیچوقت دیر نیست...

میم کتابخوان (14)

گفته بودم که دارم کتاب «به رسم رقص کولی ها» رو میخونم... از این رمان خیلی خوشم اومد... قلم نویسنده به دل من میشینه و نوع روایت قصه هم زیباست... نویسنده در رمان اولش «غنیمت پاییز»  یک داستان معمولی و تکراری رو به تصویر میکشه اما در کار دومش موفق تر عمل کرده و خواننده رو با خودش تو همه اتفاقات و احساسات همراه میکنه... من خودم به رسم رقص کولی هارو خیلی دوست داشتم ... شیوه روایت داستان نویسنده برای من بسیار دلچسب بود...

در ادامه هم توضیحاتی در مورد این آثار از زبان خود نویسنده رو میتونید بخونید... و البته لینک صفحه نویسنده...

http://www.forum.98ia.com/member231495.html